Thursday, March 22, 2007

گريز ناپذير

سررسيد را ورق می زنم
پر است از کتاب های خوانده و نخوانده، فيلم های ديده و نديده، کارهای کرده و نکرده
به سالی که گذشت فکر می کنم
پروژه هايی که قبول کرده ام، نشان می دهد که بيشتر تاجر بودم تا روزنامه نگار
فولدر کامپيوتر را نگاه می کنم
عکس هايی که گرفته ام، نشان می دهد که بيشتر عکاس بوده ام تا روزنامه نگار
سال 85 به مبارزه گذشت و کم کاری
بزرگ شدم در نامردی های روا شده
همه چيز به چه اهميت دارد گذشت
گذشت
...
* * *
کامپيوتر باز خراب شده، الان هم از هارد ديسک قرضی استفاده می کنم
* * *
يک دوست، اغلب نوشته هايم را در يک وبلاگ جمع آوری کرد
از گذشته گريزی نيست

Tuesday, March 6, 2007

ترديد

به شغلم ترديد دارم و هيچ نوع حرفی را در اين مورد نمی پذيرم، آيا فکر می کنی اين شغل من درد کسی را دوا خواهد کرد؟
هر چه که تعريف و تشريح کنی و گزارش بنويسی، باز آنها به کشته شدن و کشتن ادامه خواهند داد
فرانسوا، اين شغل من به هيچ دردی نمی خورد و هيچ دردی را دوا نمی کند
* * *
اين ها حرفهای اوريانا فالاچی پس از سفر به ويتنام جنوبی است، برای اين که يک طرفه به قاضی نرفته باشم پاسخش را هم می نويسم : تشريح و نشان دادن حماقتهای بشر هرگز بی فايده نبوده، البته اگر به بشر ايمان داشته باشيم
اوريانا فالاچی / زندگی جنگ و ديگر هيچ